بی حوصلگی در نوجوانان و نقش والدین در حل آن
در جادههای کویری و یکنواخت، تنها کیلومتر ماشین است که تغییر میکند. انگار زمان متوقف شده و مکان درجا میزند. برای نوجوانان تمام دنیا شبیه جادههای کویری است! آنها با اینکه کارهای مختلفی در طول روز انجام میدهند، اما همهچیز در مسیر زندگی برایشان تکراری و کسلکننده است. حتی جذابترین چیزها هم نهایتا یکساعت توان جذب آنها را دارند! ما در این مقاله، بهدلیل اهمیت عوارض بی حوصلگی در نوجوانان مانند تنبلی دانش آموزان، شما والدین را باید با دلایل شایع «تجربه ملال» در نوجوانی و روشهای جلوگیری از بروز آن آشنا میکنیم.
مثل خوشحالی یا بدحالی، بیحوصلگی هم از حالواحوال کنونی ما حکایت میکند؛ یعنی زمانی احساس کسلی به ما دست میدهد که احساس کنیم در حال انجام کاری بیهوده و ملالآور هستیم. برای نوجوانان هم معنای کسالت همین است، اما آنها آمادگی بیشتری برای تجربه احساس ملال دارند، زیرا:
مرز بین کودکی و بزرگسالی با فرآیند هویتیابی در نوجوانی تعیین میشود. فرقی نمیکند چند سالمان باشد، چهکاره باشیم یا هیکلمان چقدر بزرگ به نظر برسد؛ تا زمانی که پشت لحظات زندگیمان هدف و معنایی نباشد، هنوز به بلوغ فکری نرسیدهایم. اما ارتباط این حرفها با علت بی حوصلگی دائمی در نوجوانان چیست؟
«احساس ملال، بهایی است که نوجوانان باید برای بزرگشدن بپردازند!» در حین صحبت درباره دلایل احساس کسلی نوجوانان، بهمرور این جمله و ارتباط آن با بیحوصلگی و هویتیابی در نوجوانی را بیان میکنیم:
فرض کنید لب مرز گیر کردهاید و راه رفت یا برگشتتان سد شده است؛ چه احساسی پیدا میکنید…! نوجوانی دقیقا شبیه ماندن لب مرز است: آنها از دوران کودکی گذشتهاند، اما به دوران بزرگسالی وارد نشدهاند. علاقهای به بازیهای کودکانه یا جدیت بزرگسالانه ندارند. در چنین شرایطی، همهچیز شبیه آن جادههای کویری و یکنواخت، در حال درجازدن است و به ناامیدی رو به افزایش نوجوانان منجر میشود. البته این ناامیدی و بیانگیزگی اگر در مسیر درست بیافتد، آنها را به جستوجوی هویت و شکستن حصار بیمعنایی میکشاند.
آزادی برای نوجوانان سرگیجهآور است. آنها آزادی عمل بسیار بیشتری نسبت به دوران کودکی دارند، اما نمیدانند باید با آن چه کنند. دقیقا شبیه ماندن لب مرز، نوجوان نمیخواهد به گذشته و قبل برگردد، اما برنامه منسجمی هم برای آیندهاش ندارد. بههمیندلیل، این احساس آزادی، بیش از هیجانانگیزبودن با احساس ابهام و سردرگی همراه است. اکثر نوجوانان بعد از یافتن مسیر آینده و هویت خود، از مرز ابهام رد میشوند و به سمت کسب استقلال کامل و تلاش برای موفقیت حرکت میکنند.
نوجوانان عجله دارند. آنها دوست دارند زود به استقلال برسند و کار و زندگی خودشان را داشته باشند. بازهم دقیقا مثل همان جادههای کویری، آنها حوصله مسیر را ندارند و تنها در فکر مقصدند. درنتیجه، خیلی زود بیحوصله میشوند. آنها چارهای به جز یافتن معنای زندگی شخصی برای خروج از این احساس ملال ندارند؛ بنابراین، فرآیند هویتیابی را برای یافتن نقش منحصربهفرد خود در جامعه شروع میکنند.
از نظر برخی روانشناسان، بیحوصلگی واکنشی به کنترل بیرونی والدین و دیگر بزرگسالان است. نوجوانان اجازه کارهای بزرگسالانه ندارند و مدام با سدی بهنام والدین مواجه میشوند. بنابراین در این سنوسال، مدیریت اختلاف فکری والدین با نوجوانان، تاثیر زیادی در نقش والدین در موفقیت فرزندان ایفا میکند. موارد زیر از جمله مهمترین عوامل تاثیرگذار بر بیحوصلگی نوجوانان در خانه هستند:
عامل خانه در دختران نسبت به پسران مهمتر است، زیرا با محدودیتها و سختگیریهای بیشتری مواجهاند و آزادی عمل کمتری دارند.
ضعف آموزشوپرورش در فراهمسازی محیط غنی و تجربههای برانگیزاننده، مدرسه را نیز به موضوعی کسالتبار برای اکثر دانشآموزان تبدیل کرده است. موارد زیر، از مهمترین عوامل مرتبط با مدرسه هستند:
کمتجربگی، مهارتهای زندگی ناکافی و فقدان روابط سالم و پایدار، شانس نوجوانان را برای استفاده موثر از اوقات فراغتشان کاهش میدهد. با افزایش دامنه اختیارات، آنها دچار تعارض میشوند: آنها عاشق لمدادن و بیکاریاند و درعینحال، از نداشتن کاری برای انجامدادن متنفرند! آنها علاقهای به پیروی از معیارهای دیگران ندارند و درعینحال، نمیدانند باید چه کنند! این فرآیند، آنها را سمت الگوهای رفتاری زیر سوق میدهد:
درواقع آنها برای فرار از این احساس ملال و بیحوصلگی به الگوهای رفتاری زیر پناه میبرند:
آنها خودشان را از موقعیتهای تکراری و خستهکننده خانه، مدرسه و اجتماع کنار میکشند و در تنهایی و افکار خود غرق میشوند. تنهایی زیاد هم که حتما میدانید چقدر خطرناک است!
با غرقشدن در بازیهای ویدئویی و پرسهزدن در رسانههای اجتماعی، از زندگی واقعی و احساس پوچی و بیمعنایی حاصل از آن فرار میکنند.
اگرچه جستوجوگری در نوجوانی ضروری است و به آنها در حلوفصل بحرانهای این دوره کمک میکند، اما جنبه منفی نیز دارد: دستوپنجه نرمکردن با بیحوصلگی، باعث نسنجیده عملکردن میشود و آنها را به سمت تجارب ناسالمی مانند مصرف مواد سوق میدهد.
نوجوانان از سرگرمیهای معمولی هیجان کافی نمیگیرند و بههمیندلیل، به سمت رفتارهای پرهیجان و خطرناک کشیده میشوند. قانونگریزی، دعوا راهانداختن و رانندگی پرخطر، نمونههایی از این رفتارها هستند.
آیا ما همیشه مشغول انجام کاری معنادار، لذتبخش و هیجانانگیز هستیم؟ مسلما نه! پس چگونه با دلزدگی ناشی از کارهای تکراری و بیمعنا کنار میآییم؟ خیلی ساده، راهی برای جذابکردن و تحملشان پیدا میکنیم. به اجتناب، کنارهگیری، رهایی و تجارب خطرناک رو نمیآوریم، بلکه برایش راهحل پیدا میکنیم. فرزند نوجوانتان این مهارتها را ندارد، پس شما باید با استفاده از راهکارهای زیر، الهامبخش خلاقیت او باشید:
اگر فرزندتان برای خروج از بیحوصلگی به راهحل نیاز دارد، درباره سرگرمیها و موضوعات موردعلاقهاش با او صحبت کنید. حتما چیزهایی برای گفتن دارد:
گفتوگو درباره افراد موردتحسین فرزندتان راه بسیار موثر دیگری برای الهامبخشی به او است. فرزندتان احتمالا فرد دارای حرفهای خاص، کارآفرینی برتر، هنرمندی نمونه یا ورزشکاری موفق را بیشتر از همه دوست دارد. فارغ از اینکه فرد موردستایش او کیست، کمکش کنید تا مسیر موفقیت آن فرد را در ذهنش تجسم کند. سپس تشویقش کنید تا برای موفقیت در زمینه موردنظر، از وقتش به شیوهای مشابه با شخصیت یا شخصیتهای موردعلاقهاش استفاده کند.
سفر و تازگیهای آن برای اکثر نوجوانان الهامبخش و مهیج است، پس درباره مقصدهای موردعلاقهشان سوال کنید. حتی اگر در کوتاهمدت برنامهای برای سفر ندارید، باز هم این گزینه را امتحان کنید. با این کار، ایدهای عالی به فرزندتان برای سرگرمشدن میدهید:
حتما فرزندتان چیزهایی درباره آینده در سرش میگذرد، فقط کافی است شما کمی او را هل بدهید تا آنها را ببیند. بنابراین:
نوجوانان (خصوصا بیحوصلهها) در زمینه برنامهریزی برای رسیدن به برنامههای شخصی بهشدت ضعیفند؛ بنابراین، به راهنمایی و پشتیبانی شما برای رسیدن به آنها نیاز مبرم دارند.
شبیه کمک به فرزند نوجوانتان در یافتن علایق و اهداف بلندمدت، در جستوجوی هدف و دلیلش برای زندگی نیز کمکش کنید. معنای زندگی نوجوانان براساس آنچه میخواهند در زندگی انجام دهند یا تاثیری که میخواهند بر سایرین یا دنیای اطرفشان بگذارند، تعریف میشود. فارغ از چیستی هدف، آنها باید از درون کشفش کنند و برای حرکت در مسیر آن نقش داشته باشند. این هدف، معنای نهایی زندگی فرزندتان میشود که خواسته یا ناخواسته، به بقیه انتخابهایش جهت میدهد و او را مشغول و سرگرم نگه میدارد.
اغلب نوجوانان خودمحور و درونگرا هستند و کمتر به بیرون و موضوعات دور و برشان علاقه نشان میدهند؛ پس شما سر صحبت را درباره زندگی و اتفاقات هیجانانگیز آن باز کنید و از افراد موفق دور و اطرافتان و مسیر پیشرفتشان بگویید. گاهیاوقات هم شاید شما گزینه مناسبی برای الهامبخشی نباشید. در چنین مواقعی، شرکت در کارگاه مهارتهای زندگی نوجوانان و صحبت با مربی و دیگر همسالان، احتمالا در پیداکردن راهی برای خروج از بیحوصلگی به درد فرزندتان میخورد.
اکثر مسائل زندگی برای نوجوانان جذابیت ندارد و حوصلهشان را سر میبرد. سرگرمیها و بازیهای دوران کودکی دیگر آنها را جذب خود نمیکند و ازسوی دیگر، آمادگی و علاقه لازم برای ورود به دنیای بزرگسالی را ندارند. در این میان، حیران، سرگردان، کلافه، بیطاقت و در نهایت، بیحوصله میشوند. این بیحوصلگی نیز بهنوبهخود، آنها را درگیر مشکلاتی مانند افسردگی، تجربیات پرخطر و افت تحصیلی میکند. بنابراین، شما بهعنوان والدین باید خلاقیتشان را به کار اندازید تا علایقشان را پیدا و اهدافشان را مشخص کنند.